در بخش ۱ مطرح شد که بلافاصله وقتی از بندر عباس به تهران آمده و به منزل رسیدم با نماینده شرکتی که برایم تلگراف فرستاده بود مواجه شدم، ایشان مأمور شده بودند که مرا به آن شرکت ببرند، ک لذا با ایشان عازم شرکت شدیم..
مدیر عامل که شخصیتی محترم، با سواد، کاردان، با ایمان، و مدیر فوق العاده قدرتمندی بود، وقتی به شرکت رسیدم به سرعت مرا پذیرفتند،(آن روزها رسم بر این نبود که مراجعین را حتّی اگر بدون تعیین وقت قبلی بوده باشد، پشت در نگه دارند) و استقبال گرمی که از من به عمل آوردند. ماجرا از این قرار بود که گویا پروژه بزرگی در تبریز گرفته بودند و به حضور من نیاز داشتند. از من دعوت به همکاری کردند، البته سوال کردند که در شغل فعلی چه کاری انجام می دهم. من هم توضیح دادم که سر پرستی دو تا کارگاه را به عهده دارم و کارهای فنّی و مالی و تهیّه صورت وضعیّت هردو به عهده من می باشد. ایشان گفتند که در این پروژه من ازشما می خواهم که فقط صورت وضعیت پروژه را بنویسید. از نظر حق الزحمه نیز با توجّه به دلخواه شما توافق می کنیم. همان روز ایشان مرا تا ساعت دو بعد از نیمه شب نگه داشتند، و پیش نویس قرار دادی را با هم نوشته و امضاء کردیم.
مدیر عامل این شرکت برخلاف مدیر عامل شرکتی که آن زمان با ایشان کار میکردم بسیار صادق و رو راست بودند. من هم بدلیل سابقه کارهای قبلی، شناخت کاملی از ایشان داشتم. البته آن آقای مدیر عاملی که هر مبلغی (هرچند غیر متناسب) را بابت حقوق می پذیرفت ولی در نهایت مبلغی را که خودش در نظر داشت پرداخت می کرد نیز آدم بدی نبود تنها سیاست و روشش متفاوت بود. حقوقی که برای پرسنل خود درنظر می گرفت قائدتاً کمی بیشتر از حقوق واقعی آن فرد بود و آنرا هم به موقع پرداخت می کرد، و مازاد حقوق توافق شده را نیز را با طرفند های خاصّی پرداخت نمی کرد. مثلاً با این بهانه که پروژه ضرر کرده ( لازم است این مطلب را همینجا ذکر کنم که این روش اکثر شرکت ها است معمولاً اینطور وانمود می کنند که همه ی پروژه ها ضرر نشان می دهد و اغلب هم پول ندارند) از پرداخت مازاد حقوق پرسنل طفره می رفتند و به امید سود پروژه های آینده همه را امید وار نگه می داشتند و پرسنل هم از آنجاییکه به خیال خود در نهایت بیشتر از حقوق واقعی خود دریافت می کردند راضی بودند و امیدوار .
به هر حال قرار دادی که در آن شب تنظیم کردیم به این صورت بود که من در صدی از کار کرد را در قبال تهیّه صورت وضعیّت دریافت نمایم، ولی از آنجاییکه پروژه در حال اجرا بود و مبلغ کارکرد صورت وضعیّت های موقّت ثابت نبود لذا قرار گذاشتیم که ماهیانه به صورت علی الحساب مبلغی کمی بیشتر از پولی که از شرکت فعلی دریافت می کردم دریافت نمایم تا در آخر پروژه بر اساس قرارداد محاسبه و تسویه حساب نماییم. ناگفته نماند از آنجاییکه رقم دریافتی علی الحسابی که در نظر گرفته شد گویا از حقوق دیگر پرسنل پروژه بیشتر بود، از من قول گرفتند که رقم دریافتی خودم را با کسی در میان نگذارم، که من دقیقاً این مطلب را هیچ وقت با هیچکس در میان نگذاشتم.
بلافاصله بعد از امضای قرارداد با شرکتی که کار میکردم تماس گرفته و به ایشان اطلّاع دادم که به کار با آنها ادامه نخواهم داد و برای جایگزین من فردی را در نظر بگیرند. سپس با مدیر عامل شرکتی که با ایشان قرارداد امضاء کرده بودیم عازم تبریز شدیم. (ادامه دارد)