دسته: خاطرات کاری

خاطره: تهیّه صورت وضعیّت یک پروژه. بخش ۴

در بخش۲ مطرح شد که در شرکت جدید که با آن قراردادی امضاء کرده و در مدّت ۱۳روز سورت وضعیّتی تهیّه کرده وبه دستگاه تحوییل دادم و به ظهران برگشته و به شرکت قبلی مراجعه کردم وپس از در جریان گذاشتن شرکت به کارگاه ها رفتم و کلیّه حساب و کتابم را در کارگاه ها تسویه نموده و خداحافظی کرده و برگشتم به ظهران و سپس به سرکار جدیدم در تبریز رفتم.

خاطره:تهیّه صورت وضعیّت یک پروژه. بخش ۳

در بخش ۲ مطرح شد که در شرکت جدید تا ساعت دو بعد از نیمه شب مذاکره کردیم و نهایتاً قراردادی برای تهیّه صورت وضعیّت پروژه ای که ایشان در تبریز گرفته بودند و مدتّی بود که کار می کردند، تنظیم کردیم. فردای همان روز همراه مدیر عامل شرکت عازم تبریز شدیم.

خاطره: تهیّه صورت وضعیت، یک پروژه. بخش ۲

در بخش ۱ مطرح شد که وقتی من از بندر عباس به طهران آمدم و به دم در منزل خود رسیدم آقای محترمی که کارپرداز آن شرکتی بود که که به کارگاه بتدر عباس و جیرفت برای من تلگراف فرستاده بود و از من در حواست کرده بود که به دیدن ایشان بروم، دم در ایستاده اند و ایشان مأمور شده بودند که مرا به آن شرکت ببرند، که من با ایشان عازم شرکت شدیم..

خاطره: تهیّه صورت وضعیّت یک پروژه.بخش ۱

سال های ۱۳۴۵ به بعد بود که من با یک شرکت ساختمانی همکاری می کردم و سرپرست دو تا کارگاه ساختمانی بودم که یکی از آنها در بندر عباس و دیگری در جیرفت کرمان بود، هردو ساختمان مربوط به یک بانک بود.هر کدام از کارگاه ها رئیس کارگاه داشتند، و من به عنوان سرپرست و نماینده تامّ الاختیار شرکت این دو کارگاه را اداره می کردم، مسائل فنّی و مالی کارگاه ها با من بود و صورت وضعیّت ماهانه کارگاه هارا هم خودم تهیّه می کردم…

خاطره: مدیریّت دفتر فنّی یک پروژه بخش نهم

دفتر فنّی طبق برنامه خود پیش میرفت و سال بهآخر های خود نزدیک می شد. و من در حالت تنظیم برنامه سال آینده کارگاه به صورت واقع بینانه تری بودم. در یکی از همین روز ها مدیر پروژه مرا به اطاقشان دعوت کردند. و من به فکر این که آخر سال است و ایشان حتماً می خواهند در باره برنامه سال آینده با من صحبت بکنند، برنامه تنظیمی خود را بر داشتم، وبه اطاق ایشان رفتم، ایشان با رییس کارگاه رینگ غربی منتظر من بودند.

خاطره: مدیریّت دفتر دفتر فنّی یک پروژه بخش هشتم

من به شخصه دلم می خواست فرد کاردان و متخصّص و با تجربه ای آن ها را بررسی می کرد و نظر می داد. ولی هر چه در شرکت جستجو کردم چنی فردی را نیافتم که قبول زحمت هم بکنند! یکی دو نفری هم که بودند، به خاطر قطر پرونده زیر بار مسئولیّت نرفتند. تا این که مدیر عامل مهندس کارکشته و با تجربه ای که از بازنشستگان وزارت راه را به من معرفی کردند تا موارد را با هم بررسی کنیم.

خاطره: مدیریّت دفتر دفتر فنّی یک پروژه بخش هفتم

به طوریکه مطرح شد ۱۴ مورد محاسبات خیلی سنگین برای مدّت فقط ۱۵ روز ترتیب داده شد و من در شرایطی که با موضوعی غیر منتظره مواجه شده بودم آن را پذیرفتم. و بابت تحویل آن موارد طبق زمانبدی تحمیلی به ایشان امضاء دادم. ولی وقتی شروع کردم با حجم کاری بسیار بیشتر از آنچه در ذهنم بود مواجه شدم

خاطره:مدیریّت دفتر فنّی یک پروژه- بخش ششم

همان طوری که مطرح شد دفتر فنّی بدون توجّه به حرکات موازی مسئولان کارگاه با دفتر فنّی به کار خود ادامه میداد، وبا تمام توان طبق شرح وضایف خود بدون هیچگونه کم وکسری عمل می کرد. کنترل پروژه جزو وظایف دفتر فنّی بود ودفتر فنّی هم پروژه را کاملاّ تحت کنترل داشت…

خاطره:مدیریّت دفتر فنّی یک پروژه- بخش پنجم

دوستانی که برای کمک به کارهای دفتر فنی آمده بودند، با روش خودشان به کارشان ادامه می دادند و دفتر فنّی هم بدون اینکه برنامه های خود را تغییر دهد طبق برنامه خود پیش میرفت. کم کم به پایان سال نزدیک می شدیم و عید نوروز و تعطیلات عید در راه بود…

خاطره: مدیریّت دفتر فنّی یک پروژه بخش چهارم

دفتر فنی به فعالیتش ادامه میداد که از طرف شرکت دو نفر از مهندسین پروژه ی دیگری را به عنوان کمک به دفتر فنّی معرفّی کردند.
قرار شد این دو نفر کارهای نقشه برداری و تهیّه پروفیل های عرضی و همچنین یاری در سایر کارهای رینگ شرقی را به عهده بگیرند.
آقایان شروع به کار کردند و دفتر مستقلّی با امکانات کامل در اختیارشان قرارداده شد.