با نام و یاد خدا و برای خدا.
پندار نیک + گفتار نیک + کردار نیک = زندگی نیک.
خلقت انسان و شگفتی های آن ؛ سلّول ( یاخته ) ( ۲ )؛
در مقاله ( ۱) مطالبی در باره سلول ها مطرح شد و در مورد حجم و عمل کرد آن به اختصار مطالبی مطرح گردید، بحث در مورد هوشیاری آنها و اینکه کاملاً هوشیارانه عمل می کنند و کاملاً آمادگی ارتباط با ذهن انسان را دارند و از خواسته های منطقی انسان پیروی مینمایند صحبت می شد که دنباله آن به این مقاله موکول شد.
در رابطه با امکان ارتباط با سلّول ها من شخصاً تجربیّات جالبی دارم، به طوریکه بارها که غدد سرطانی در قسمت های مختلف بدنم ایجاد شده است، با ایجاد ارتباط با آنها و تشریح کردن عاقبت کار آنها و دعوت کردن آنها به همدلی و هم آهنگی و حل اختلافات با دیگران را به صورت مسالمت آمیز مطرح کردم، در نتیجه به تدریج آن غدد کوچک شده و از بین رفته اند.
من شخصاً معتقد هستم که جنگیدن با سرطان بزرگترین اشتباه می باشد، دارو درمانی، جرّاحی، شیمی درمانی، این ها همه به نوعی جنگیدن با سلّول ها هست، عملاً می بینیم که هیچکدام به نتیجه نمی رسند و در نهایت هم در این نبرد اکثراً سرطان پیروز می شود و پس از چندین سال مبارزه در نهایت مریض از دنیا می رود، مگر در موارد خاصّ و استثنائی، در صورتیکه اگر مریض با سلوّل های سرطانی ا رتباط بر قرار کرده و آنها را از عاقبت کارشان باخبر سازد، سلّول ها تسلیم شده و به جرگه همنوعان خود بر می گردند.
در این میان نوع سرطان و سیستم تشکیل آن مطرح می باشد، در کتاب های علمی اکثراً در مورد و نوع تشکیل سرطان مطالبی مطرح می گردد، ولی از علل اصلی آن یعنی علل روحی روانی تشکیل سرطان کمتر بحث می شود، در صورتیکه به صورت عامیانه متوجّه می شویم که اکثراً سرطان ها در نتیجه فشار های روحی روانی از قبیل استرس ها و نگرانی های زیاد، تولید می شوند، و در خیلی موارد دیده شده که علم پزشکی تشخیص داده که مریض سرطانی حد اکثر بیشتر از شش ماه زنده نمی ماند، در صورتیکه آن مریض با تغییر دادن وضع زندگی خود و با ایجاد شادی و بی خیالی در زندگی به سرطان پیروز شده و توانسته سال های سال زندگی کند. در این زمینه من به صورت عادی، نه به صورت علمی معتقد هستم، که عدّه ای از سلول ها در نتیجه ناهنجاری هائی که شخص به وجود می آورد، یاغی شده و برای خود تشکیلات جداگانه ای را تدارک می بینند، و توده هائی را تشکیل می دهند، و در این شرایط برای اینکه به توانند قوی تر عمل بکنند، سیستم تغذیه خودشان را نیز تغییر می دهند و مواد بیشتری مصرف می کنند، و به تدریج دیگران را به سوی خود جلب می کنند، در نتیجه عملاً قوی تر از بقیه سلول ها بوده و با قدرت بیشتری عمل می کنند، ولی متأسفانه از یک مسئله غافلند و آن اینکه با این کار باعث تضعیف و از بین رفتن دیگران شده و در نهایت خودشان نیز از بین می روند، و از اینکه با همه هوشیاری از این مسئله غافل هستند برای من تعجّب آور می باشد، چون من در تمام مواردیکه به سرطان مبطلا شده ام، تنها کاری که می کنم با سلول های سرطانی خود از طریق ذهنی ارتباط بر قرار کرده و همین موارد را که با این کار هم دیگران را از بین می برند و در نهایت خودشان نیز ازبین می روند، را مطرح کرده و آنها را به همسو شدن با دیگران و حل مسالمت آمیز اختلافات خود دعوت می کنم و تا امروز همیشه موفّق بودم. در ضمن همیشه سعی می کنم ارتباط خودم را با سلّول هایم حفظ کرده و دائم با آنها در حالت برقراری تمّاس بوده و همدلی و همکاری را به تمام هزاران میلیارد سلول خودم تلقین و یاد آوری کنم. نا گفته نماند تا بحال در چندین مرتبه ایجاد شده سرطان خیلی جدّی، موفّق به درمان آن ها شده ام، که این موارد را در خاطرات درمان خودم نیز مطرح کرده ام.
من با توجّه به ساختمان خیلی پیچیده سلول ها و با توجّه به فهم و شعور آنها در یافته ام که این موجود یکی از پیجیده ترین و شگفت انگیز ترین موجودات جهان می باشد، البته این موضوع کاملاً طبیعی هست چون تمام موجودات از سلوّل ها تشکیل می شوند. یعنی سلّول بنیادی ترین عضو خلقت موجودات زنده هست، هم در انسان و هم در حیوانات و نباتات، که در هر کدام از موجودات پیچیدگی و شگفتی های خودش را دارد.
باید توجّه کرد که عظمت خلقت سلّول و انواع مختلف سلّول ها به حدّی زیاد است که با این چند جمله امکان روشن شدن و درک کامل آنها نیست، و باید در مورد آنها خوب مطالعه کرد ، تا اجزاء تشکیل دهنده آنها و عمل کرد آنها را کاملاً شناخت، آنوقت فهمیده می شود که خلقت سلّول چه تکنولوژی پیچیده و عظیمی دارد.
در این رابطه مطالب و مباحث زیادی قابل طرح هست که در مقالات بعدی به آن ها می پردازیم انشاءالله.