بانام و یاد خدا و برای خدا
گفتار نیک + پندار نیک + کردار نیک =زندگی نیک
در بخشهای گذشته در رابطه با جلسه مشترک کارفرما و مشاور و پیمانکار و شرکت من در آن جلسه، و همینطور در رابطه با پایین بودن قیمت پروژه ها صحبت شد. و اینک دنباله مطالب:
بطور کلّی در هر پروژه نقاط قوّت و نقاط ضعفی وجود دارد. جهت بهره برداری بیشتر از این مطلب و باز شدن دید، نقاطی که در این پروژه به نظر من رسید مطرح می کنم.
اوّل نقاط مثبت :
یکی از نقاط مثبتی که در این پروژه نظر مرا جلب کرد رابطه خوب و مثبت بین کارفرما و مهندسین مشاور و پیانکار بود، که من آنرا خیلی مثبت و منطقی ارزیابی کردم. با توجّه به اینکه من در جلسه آنها به صورت اتفّاقی و بدون برنامه ریزی قبلی شرکت داشتم، حال و هوای جلسه کاملاً طبیعی بود. ولی از محکوم کردن ها و ایراد گرفتن های بی اساس اثری دیده نمی شد و حسّ همکاری و همفکری و اندیشیدن به پروژه کاملاً مشهود بود. من از این حالت بسیار خوشم آمد چون متوجّه شدم که در این پروژه خوشبختانه خود پروژه مطرح است و هر سه ارگان با دلسوزی به پروژه می اندیشند.
دومّین نقطه مثبت پروژه اجرای صحیح و تا حدود زیادی طبق مشخصّات فنّی بود. من زمانی از این پروژه که یک ساختمان اداری سه طبقه بود بازدید کردم که بیش ۹۰ در صد کار انجام شده بود ساختمان در حال نقاّشی بود و در قسمت کوچکی هم فرش کف را انجام می دادند.
حالات پروژه در دست اجرا
جا دارد از حالات پروژه دردست اجرا مطالبی مطرح گردد، یک فرد آشنا به اجرای کارهای ساختمانی و با تجربه وقتی وارد یک پروژه در حال اجرا و یا اجرا شده می شود از حالات موجود و قابل رویت آن می تواند بیوگرافی آن پروژه را بیان نماید. به طور مثال اگر ساختمانی را بازدید می کند از دیدن نمای آن و نوع اجرای آن، به توجّه و دقّت دست اندر کاران پروژه پی می برد. بطور مثال اگر نمای ساختمان سنگ پلاک باشد، طرز قرار گرفتن سنگها از قبیل؛ در یک سطح بودن آنها، درز بودن سنگها باهم بطوریکه بین دو قطعه سنگ پلاک نصب شده یا هیچگونه فاصله ای نباشد، و اگر جزئی فاصله هم بود، آن فاصله یکنواخت بوده باشد. هماهنگی رنگ سنگها مراعات شده باشد، سنگها رگه های نا جور و یا ترکهای ریز نداشته باشد، دوغاب ریزی پشت سنگ پلاکها کاملاً پر شده، و هیچ جایی خالی نمانده باشد،(این مورد با ضربه زدن به سطح نما با یک جسم فلزّی یا سنگ و بررسی صدای ایجاد شده مشخّص می گردد. در مورد فرش کف و کاشیکاری هم موارد ذکر شده صادق است. در صورتیکه نمای ساختمان آجری باشد، در آن مورد هم طرز چیده شدن آجر ها از نقطه نظر افقی بودن و یکسان بودن درز ها و قرار نگرفتن درز های قائم در امتداد هم و قفل و بست بودن آجر ها و در یک سطح قرار گرفتن آجرها نشان دهنده اجرای صحیح آن می باشد و نشان از اینست که اولاً استاد کاری که آنرا کار کرده است استاد ماهری بوده و در اصل مسئولین پروژه با دقّت و فراصت پروژه را هدایت کرده اند.
اصولاً نازک کاری ساختمان خیلی مهم هست، برای اینکه همیشه در معرض دید می باشد در صورتیکه سفت کاری هرچه هم زیبا و تمیز اجرا شود بالاخره زیر کار می ماند و دیده نمی شود. ناگفته نماند که سفتکاری هم وضعیّت خود را در نازک کاری به نحوی نشان میدهد. از قبیل ایجاد ترکهای مختلف ریز و درشت، شاغولی نبودن دیوارها و وجود ناهمواری ها در نقاط مختلف، یا زاویه برخورد دیوارها در فضاهای به صورت مربّع یا مستطیل به حالت ۹۰ درجه نمی باشد که این حالت بیشتر از فرش کفها مشخّص میشود.
من در باز دید این پروژه وقتی وارد ساختمان شدم سفید کاری انجام شده بود. وقتی سفید کاری انجام شده را دیدم از اجرای آن خیلی خوشم آمد. لذا به مدیر پروژه گفتم که سفید کاری را خوب انجام داده اید، معلوم می شود استادکارهای خوبی در این زمینه می شناسید که ایشان تأیید کردند که این استاد کار ها را خوب می شناسند و مدّتهاست با آنها کار می کنند. در بخش دیگری نقّاش ها مشغول کار بودند و من متوجّه شدم که آنها هم کارشان را تا حد زیادی درست انجام می دهند.
در گذشته برای رنگ آمیزی دیوار های گچی و کارهای چوبی جهت آستر آنها از روغن بزرک استفاده میکردند که برای این کار خیلی خوب بود، چونن روغن بزرک در جان گچ و چوب رخنه میکرد و تقریباً زیر کار را کاملاً اشباع می کرد، در نتیجه از پوسته پوسته شدن رنگ در دراز مدّت جلوگیری می نمود. ولی بعد ها یا به علّت گرانی آن و یا به علّت کمیابی و تولید کم آن و یا یه هر دلیل دیگر روغن الف جای آنرا گرفت. روغن الف هرگز کیفیّت روغن بزرک را ندارد چون روغن الف به داخل گچ یا چوب مانند روغن بزرک رسوخ نمی کند. جالب اینجاست که متأسفانه اغلب نقّاش ها به همین روغن الف هم نفت قاطی می کردند که هم مالیدن آن به دیوار راحت تر شود و هم سطح بیشتری را به ظاهر روغنی می کند در صورتیکه این کار عمر مفید رنگ را خیلی پائین می آورد. جالب اینجاست که از قرار معلوم امروزه روغن الف هم به سرنوشت روغن بزرک دچار شده و دیگر از آن هم استفاده نمی کنند. بلکه روغنهای صنعتی و ارزانتر دیگری جایگزین شده است.
استاد نقّاشی که کار می کرد، کار خود را درست انجام می داد، و از کارش معلوم بود که استاد کار وارد، با وجدان و علاقمند به کارش می باشد. دیواری را که روغن می مالید سطح نسبتاً وسیعی بود و از آنجائی که سطح کار یعنی سفید کاری خوب انجام شده بود در نتیجه قسمتهائی که روغن زده بودند حالت شفاّفی داشت و بعضی قسمت ها کدر بود. از استاد کار سؤال کردم چرا این قسمتها شفاف ولی بعضی قسمت ها کدر است؟..( ادامه دارد)