در بخش۲ مطرح شد که با شرکت جدید قرارداد امضاء کردم و در مدّت ۱۳ روز صورت وضعیّت موقت را تهیّه کرده و به تهران برگشتم . سپس به شرکت قبلی مراجعه کردم و پس از در جریان گذاشتن آنها به کارگاه ها رفته کارها را تحویل دادم و حساب و کتابم را تسویه کردم و به تهران برگشتم که با خیال راحت به کار جدید در تبریز مراجعه کنم.
اتفّاق جالبی که در تبریز افتاده بود، این بود که دستگاه نظارن صورت وضعیّت تهیّه شده ی مرا به بهانه این که قابل رسیدگی نیست بر گردانده بودند! من از آنجا که منظور آنها را از این عمل تشخیص داده بودم اصلاً به روی خود نیاوردم که چرا رسیدگی نکردید و اشکال صورت وضعیّت چه بوده است. بلکه با بی اعتنایی کامل کار را ادامه دادم و متره های قبلی را نیز عیناً در صورت وضعیّت بعدی گذاشتم. دستگاه نظارت این بار بدون هیچگونه اعتراضی صورت وضعیّت را رسیدگی کرد و به کارفرما ارسال نمودند و کارفرما هم صورت وضعیّت را پرداخت کرد و من هم هیچ وقت علت را جویا نشدم. امّا علّت برگرداندن صورت وضعیّت چی بوده است؟ شخصاً گمان می کنم علت کم کردن روی من بود، که خیلی مدعّی نشوم! البته چنین چیزی در ذهن من نبود، و با اینکه می دانستم کار علی القاعده سنگینی را در مدّت کوتاهی انجام داده ام ولی انتظارم از خودم همیشه بیشتر از این ها بود لذا برای خودم مطلب چندان خاص و مهمی نبود که به قول معروف باعث غره شدن بشود.
پروژه ای که صحبتش را می کنم، احداث کارخانه تراکتور سازی تبریز، پروژه نسبتاً سنگین بود و ساختمان های متعدّد با نقشه های متنوّع داشت. هدف مجموعه اجرای پروژه در زمان تعیین شده و با مشخصّات فنّی کامل و بی نقص بود و پروژه طبق برنامه پیش بینی شده پیش میرفت. مهندسین مشاور خیلی قوی و با صداقتی داشت و همین طور کارفرما نیز با صداقت کامل و دلسوزانه در فکر اجرای پروژه بود. از زد و بند و رشوه خواری و دزدی خبری نبود. در حقیقت کارفرما و مهندسین مشاور و پیمانکار با صداقت کامل و به طور صمیمانه دست در دست هم داده و پروژه را پیش می بردند. پروژه سرناظری داشت که فرد با سواد و درستکار و قدرت مندی بود که با قدرت تمام جلو اشتباهات، کج روی ها، سهل انگاری ها و کج خیالی ها را می گرفت، و به قول معروف همه از ایشان حساب می بردند. و کنترل پروژه را با تمام قدرت در اختیار داشت.
از آنجایی که پروژه طبق برنامه پیش میرفت من هم می توانستم کارکرد هر ماه را در فاصله زمانی اواسط تا آخر ماه محاسبه کرده و تحویل دستگاه نظارت دهم و ایشان هم بی وقفه رسیدگی صورت وضعیّت را با دقّت کامل انجام می دادند و صورت وضعیّت را به کارفرما ارسال میکردند و معمولاً چک کارکرد بین ۲۸ تا حداکثر انتهای ماه به پیمانکار پرداخت می شد.
از آنجاییکه صداقت و همکاری و اعتماد در پروژه حاکم بود لذا بارها اتفّاق می افتاد که پیمانکار در وسط ماه به پول نیاز پیدا میکرد، مدیر عامل کارفرما از من سؤال می کرد که این ماه چه مقدار صورت وضعیّت خواهید داشت و من رقم حدودی صورت وضعیّت را با وجود این که هنوز محاسبه و تکمیل نکرده بودم به ایشان می گفتم، ایشان با اطمینان کامل همان رقم را به پیمانکار پرداخت می کردند. البتّه صورت وضعیّت هم پس از رسیدگی دستگاه نظارت معمولاً چیزی حدود همان رقم می شد.( در این زمینه و قدرت عمل کرد مغز در مقالات گذشته بحث شده است، که مغز اگر اطلاعات لازم را داشته باشد هر سؤالی را که نیاز داشته باشیم بلافاصله جواب می دهد) .ادامه دارد